2011-04-02

انرژی اتمی؟ نه متشکریم.

ساعت حدود یک ظهر بود. صدای موسیقی شاد از مرکز شهر اسن به گوش می رسید. من و هاله کمی دورتر از محل بودیم اما صدای موسیقی توجه مان را جلب کرد. به طرف صدا به راه افتادیم. مردی ساز به دست وسط میدان و روی یک سکوی کوتاهی ایستاده بود و سازش را می زد و از زیبائی زندگی می خواند . عده ای بادکنک به دست داشتند و دست عده ای دیگر پرچم ها و پلاکاردهای رنگی بود. روی پلاکاردها نوشته شده بود: ATOMKRAFT? NEIN DANKE تماشاگران با لبخندی بر لب و تکان دادن با حرکات موزون پای راست یا چپ خواننده را همراهی می کردند. آنها با کف زدن خواننده را تشویق و همراهی می کردند. در هر چند قدمی پلیسی ایستاده و تماشاگر صحنه بود. همه شان آرام و متین ایستاده و مراقب اوضاع بودند. قدری ایستاده و تماشایشان کردیم. هاله دیرش شده بود و می بایست زودتر برمی گشتیم. هرچه اصرار کردم که بگذار یک کمی هم گوش کنیم . قبول نکرد. طفلک یک عالمه کار و عجله داشت. با هم به طرف قطار به راه افتادیم. گفتم : « آخرش نفهمیدم چه خبر بود جشن بود یا مهمانی؟» در جوابم گفت :« نه جانم نه جشن بود ، نه پارتی. تظاهرات اعتراض آمیز از نوع شهری بود. یک عده داشتند با پلاکارد و موسیقی و بادکنک تظاهرات می کردند و خواستار خاموش شدن نیروگاه های اتمی بودند و تماشاگران هم با تکان دادن دست و پای شان و کف زدن و تشویق همراهی شان می کردند.» ای کاش تظاهرات در همه جای دنیا و با هر هدفی ، این چنین مسالمت آمیز باشد و آدمیزاد بتواند راحت حرفش را بزند


*




*

No comments: