2011-02-25

شکر گویم که مرا خوار نساخت

می گفت : می گویند نظام آموزشی قدیم موفق تر از نظام آموزشی جدید بود. برای همین هم قرار است نظام اموزشی قدیم را جایگزین نظام کنونی کنند و قرار است بچه ها شش سال در دوره ابتدائی درس بخوانند و بعد هم وارد دبیرستان شوند و کلاس هفتم و هشتم و نهم و الی اخر از سر گرفته شود. یادش به خیر چه کتابهائی داشتیم. دلم برای کتاب های تاریخ و جغرافیای کلاس پنجم و ششم تنگ شده است. یادته کتاب های فارسی مان چه متون ادبی و چه اشعار نغزی داشت ؟ یادش به خیر زمستان ، شعر انگور ، از کرده خویشتن پشیمانم ، و ایوان مداین و ... و ... و
اسامی بیشتر اشعار و متون ادبی را گفت الا خارکش پیر ، جامی را. چقدر دوست داشتم این شعر را . یک جوری یاد این ضرب المثل خودمان می افتادم « مینت ایله چیلوو کاباب یئمک دن - اؤز چؤره ییمین لاپ یاوانی گؤزل دیر »
خارکش پیری با دلق درشت
پشته خار همی برد به پشت
لنگ لنگان قدمی برمی داشت
هر قدم دانه شکری می کاشت
کای فرازنده ی این چرخ بلدن
وی نوازنده ی دل های نژند
کنم از جیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من
در دولت به رخم بگشادی
تاج عزت به سرم بنهادی
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهر شکر عطایت سفتن
نوجوانی به جوانی مغرور
رخش پندار همی راند ز دور
آمد آن شکرگزاری اش به گوش
گفت : ای پیر خرف گشته خموش
خار بر پشت نهی زین سان گام
دولتت چیست ، عزیزیت کدام؟
عمر در خارکشی باخته ای
عزت از خواری نشناخته ای»
پیر گفتا که : « چه عزت زین به
که نیم بر در تو بالین نه
کای فلان چاشت بده یا شامم
نان و آبی ، خورم و آشامم
شکر گویم که مرا خوار نساخت
به خسی چون تو گرفتار نساخت
به ره حرص شتابنده نکرد
بر در شاه و گدا بنده نکرد
داد با اینهمه افتادگی ام
عز آزادی و آزادگی ام
*

No comments: