2009-01-16

وقتی خدا تنها بود

یکی بود یکی نبود ، زیر گنبد کبود فقط خدا بود و خدا بود و خدا بود. خدا که تنها بود جهان هم زیبا بود. خدا که هنرمندی چیره دست بود از تنهائی حوصله اش سرآمد وخواست تابلوئی بکشد. قلم به دست گرفت و آب و کوه و دشت و جنگل کشید.بعد از تمام شدن تابلو چند قدمی عقب رفت و دورنمایش را تماشا کرد و از هنرش خوشش آمد. سپس با خود فکر کرد بهتر است کنار این آب و کوه و دشت و جنگل جنبنده ای نیز رسم کند . آنگاه طاووس هزار چشم و شیر ژیان و شاپرک رنگارنگ و خروس کاکل زری و ماهی سرخ کوچولوو ..و .. و .. را درمیان دشت و بیابان و جنگل و اقیانوس رسم کرد. باز دو سه قدمی عقب تر رفت و تابلو را تماشا کرد. تابلواش عالی بود . حرف نداشت . اما خدا باز با خودش فکر کرد که این تابلو یک چیزی کم دارد. باید دو جنبنده دیگر نیز رسم کند تا زاد و ولد کنند و دنیا پر از قصه ها و حوادث شیرین بشود. آخر سر آدم و حوا را کشید . هر دو را مساوی ، اما با خصوصیات مختلف نقاشی کرد . باز دو سه قدمی عقب رفت. بیر گؤزل مشتری گؤزوینه ن باخدی/ با چشم خریدار خیلی با دقت نگاهش کرد. آنگاه به هنر خویش آفرین گفت. فتبارک الله احسن الخالقین.
شیطان جنی به آدم و حوا حسادت کرد و ماجرای اخراج شدنشان از بهشت را همه می دانیم. آدم و حوا که از بهشت اخراج شدند به تحریک شیطان جنی و با گذشت زمان تغییر کردند و رنگ و رویشان گاهی کدر و گاهی تیره ، زمانی پا به زنجیر و زمانی دیگر دست به شمشیر، لحظه ای مظلوم و لحظه ای دیگر ظالم و بدتر از همه زمانی خونین دست و خون آشام شدند . چنین شد که خدای متعال دیگر دلش نیامد( زبانم لال ، زبانم لال) فتبارک الله احسن الخالقین بگوید.( استغفرالله ربی و اتوب علیه. ) زیرا نوادگان آدم و حوا تابلویش را چرکین و خونین کردند.
اسراییل عزیز ،تو بهترین و عمیق ترین انگیزه و احساسات را به خردسالان ساکن غزه دادی تا بکوشند در آینده انتقام بگیرند و باز دنیا حتما می پرسد : چگونه کسی حاضر می شود خود و هواپیما را به ساختمانی بزند ، چگونه دینی ست که کسی حاضر است بمب به خود ببندد و خود را به کشتن دهد شاید نفراتی از دشمن را بکشد !اسراییل عزیز ،اگر به جهت هولوکاست مظلوم بودی ، الآن بدلیل هولوکاست آفرینی ، منفوری !اسراییل عزیز ،ممنونم که به من کمک کردی از تو متنفر شوم .

No comments: